سرهنگ بازنشسته است با چهرهای خندان، آرام و متبسم. خاطرات بسیاری از دوران خدمت سیسالهاش دارد که بیشترین فرازونشیب آن به روزهای جنگ هشتساله برمیگردد؛ خاطراتی که تنها بخشی از آنها را برایمان روایت میکند، ازجمله حادثه ترور نافرجام او و همرزمانش.
محمدجواد غفوریان متولد سال ۱۳۳۴ در مشهد و ساکن محله سعدآباد است. او چندسال قبلاز پیروزی انقلاب اسلامی به دانشگاه فنی و برق و الکترونیک شیراز میرود و جزو اولین فارغالتحصیلان بعداز پیروزی انقلاب است که خلبانی هواپیماهای کوچک و هلیکوپتر را آموخته است.
خودش میگوید: اولینباری را که سوار هلیکوپتر شدم، به یاد دارم. استرس خیلی زیادی داشتم. مربی که کنارم نشسته بود، متوجه این موضوع شد و به من گفت تو از بهترین شاگردان این دانشگاه و الگوی دیگر شاگردان هستی. از همین ابتدا اگر بترسی تا آخر هم خواهی ترسید. با این حرفها ترسم ریخت و بر خودم مسلط شدم.
جواد غفوریان بین سالهای۱۳۵۳ تا ۱۳۸۲ بهعنوان خلبان هواپیماهای کوچک و هلیکوپتر در نیروی هوایی خدمت میکند و با درجه سرهنگی بازنشسته میشود.
او ادامه میدهد: چندسال ابتدایی خدمتم قبل از انقلاب اسلامی گذشت. آن زمان در پایگاه هوایی قلعهمرغی تهران مشغول به خدمت بودم. افسران ارشد پایگاه بیشتر آمریکایی یا انگلیسی بودند و افسران ایرانی در ردههای پایینتر قرارداشتند. یکی از همین افسران ایرانی که فرد میهنپرستی بود، تلاش میکرد که بچهها رمزوراز خلبانی و سیستمهای هواپیماهای جنگی را بیاموزند، هرچند افسران خارجی موافق این کار نبودند. با همت و تلاش این افسر ما اولین گروه خلبانان زبده تربیتیافته بعداز پیروزی انقلاب اسلامی بودیم که در جبهههای جنگ تحمیلی شرکت کردیم.
محمدجواد در طول سالهای جنگ تحمیلی بهعنوان خلبان هلیکوپتر و هواپیمای تدارکاتی مهمات و آذوقه را به مناطق جنگی و دست رزمندگان میرساند. او توضیح میدهد: بیشترین زمان خدمت دوران جنگم در منطقه عملیاتی کردستان بود. وظیفه ما انتقال مهمات، دارو و غذا برای نیروها در مناطق صعبالعبور و کوهستانی بود. در این رفتوآمدها چندین مرتبه موردحمله نیروهای عراقی و کوملهها قرار گرفتم. منافقان با پناه گرفتن در ارتفاعات چندهزارمتری کوهستان با اسلحه، ما را گلولهباران میکردند. نیروهای عراقی که از سرنگونی هواپیماهای تدارکاتی ناامید شده بودند، نقشه ترور خلبانان آن ازجمله محمدجواد غفوریان را میکشند، اما به هدفشان نمیرسند.
او با شرح ماجرای ترور میافزاید: نیروهای منافق و جاسوس مسیر حرکت ما با ماشین بهسمت آشیانه هلیکوپترها در سنندج را شناسایی کرده بودند. در همان روز خودرو ما بهدلیل خرابی بین راه متوقف شد و ما یکساعتی دیرتر حرکت کردیم. منافقان نیز خودرویی همرنگ خودرو ما را در مسیر دیدند و موردهدف گلوله آرپیجی قرار دادند و متأسفانه آنها بهجای ما به شهادت رسیدند. منافقان حتی خبر ترور چندخلبان ایرانی را اعلام کرده بودند. اما هیچوقت به هدفشان نرسیدند و ما تا پایان جنگ در خدمت نیروها و رزمندگان بودیم.
* این گزارش شنبه ۲۷ مردادماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۶۹ شهرآرامحله منطقه ۱ و ۲ چاپ شده است.